چرا اعتراضات و اغتشاشات پس از درگذشت مهسا امینی اتفاق افتاد؟
تاریخ انتشار: ۱۲ مهر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۱۲۷۸۳۰
علیرضا شجاعی زند استاد جامعه شناسی دانشگاه تربیت مدرس تحلیل خود را از چرایی شکلگیری اعتراضات و اغتشاشات اخیر ارائه کرد. او معتقد است که نمیتوان به این حوادث، ماهیت طبقاتی داد.
علیرضا شجاعیزند دانشیار جامعهشناسی دانشگاه تربیتمدرس در گفت وگو با ایران اکونومیست، به بررسی مطالبات مردم در اعتراضهای اخیر، تیپولوژی مشارکتکنندگان در این تجمعات، پیامدهای مثبت و منفی حرکتهای خیابانی و در نهایت نقد تحلیلهای شتابزده از آشوبهای خیابانی در روزهای اخیر پرداخت.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
این جامعهشناس دانشگاهی معتقد است که آشوبهای اخیر نه ماهیت گفتمانی و جناحی داشت و نه ماهیت سیاسی؛ نه ماهیت قشری- طبقاتی داشت و نه ماهیت مدنی- صنفی و نه رأس داشت، نه بدنه و نه خاستگاه مشخص و بامعنایی داشت، نه خواسته و دورنمایی روشن. وی تنها ظرفیت این اتفاقات را جوان بودن بدنه آن میداند؛ خصوصاً آن بخشی از ایشان که نشو و نمای عمدتاً اینستاگرامی داشتهاند.
متن گفتوگو با آقای شجاعی زند درباره حوادث اخیر به شرح زیر است:
وی با بیان اینکه ما در این ماجرا بهجز در فضای رسانهای روز اول، با چیزی به اسم اعتراض مواجه نبودیم، گفت: همان هم بلافاصله تغییر ماهیت داد یا به حاشیه رفت. آنچه باقی ماند و چند روزی هم ادامه پیدا کرد، اغتشاش بود و تخریب و جنگ و گریز خیابانی. همانها بودند که مثل همیشه باعث شدند تا اصل اعتراض و موضوع آن به محاق برود و قلب شود. موضوع و محمل اعتراض در ابتدا از دست رفتن جان یک انسان در فرآیند رسیدگیهای انتظامی بود. یک اعتراض و مطالبه بهجا و لازم؛ مرتکبان آن هم خیلی زود موظف شدند که بررسی و پیگیری کنند و پاسخگو باشند. کسی هم امتناعی از آن نداشت و لااقل در ظاهر، مخالفتی با آن نکرد.
شجاعیزند معتقد است که صورت مسئله اما با زمینههایی که داشت خیلی سریع تغییر یافت و تبدیل به اعتراض به «گشت ارشاد» و «حجاب اجباری» و «قانون حجاب» شد و به اصلِ «نظام» و «دین و قرآن» رسید. این استاد دانشگاه میگوید: همپای بالارفتن سطح مطالبات و عمیقتر شدن موضوع اعتراضات، نحوه ابراز آن هم تغییر یافت و از بیانیه و مصاحبه و توئیت، به کف خیابان رسید؛ آن هم با شدت و حرارتی که هیچ کس جرئت همراهی با آن را نداشت و هیچ رهگذری هم از آسیبهای آن در امان نبود. تیمهای وحشتی به راه افتاده بود که حتی به وسائل امدادی هم که در جنگها در امان هستند، رحم نمیکردند.
با نظر به همین جنبههاست که عرض میکنم در استفاده از کلماتی چون «مردم» و «اعتراض» برای اشاره به ماجرای اخیر احتیاط بیشتری باید کرد.
عضو هیئت علمی دانشگاه تربیتمدرس در تحلیل وجه اشتراک و افتراق آشوبهای اخیر با اتفاقات سالهای 78، 88 و 98 میگوید: گویا جملگی آنها از یک سنخ بودهاند و در یک زنجیره پیشرونده یکدیگر را تکمیل کردهاند. بله، شباهتهایی میانشان هست؛ اما تفاوتهایشان به مراتب بیش از وجوه شَبَه آنهاست. به عینه قابل تشخیص است که این پدیده هر چه از 78 به این سو آمده، بخشی از ممیزاتش را از دست داده است تا برسد به آشوبهای اخیر که نه ماهیت گفتمانی و جناحی داشت و نه ماهیت سیاسی؛ نه ماهیت قشری- طبقاتی داشت و نه ماهیت مدنی- صنفی.
وی افزود: این اتفاقات نه رأس داشت، نه بدنه؛ نه خاستگاه مشخص و بامعنایی داشت، نه خواسته و دورنمایی روشن. تنها ویژگی و شاید ظرفیت آن همین است که جوان بودند. مشخصهای که بهخودیِ خود یک ظرفیت است و به همان اندازه، یک نقطه ضعف. خصوصاً آن بخشی از ایشان که نشوونمای عمدتاً اینستاگرامی داشتهاند؛ این وضع نیروی کف خیابانِ ماجرای اخیر است؛ وقتی آن را بیفزایید به کسانی که آتش تهیه آن را فراهم میساختند، تمایزاتش با دفعات پیش آشکارتر میشود.
** با اتحاد میان وندالها و سلبریتیها روبهرو هستیم
شجاعیزند آشوبهای اخیر را نتیجه اتحاد وندالها و سلبریتیها میداند و میگوید: در اینجا با اتحاد میان وندالها و سلبریتیها مواجه هستیم. عجیب است که با این اوصاف آن را در زنجیره و ادامه قبلیها(78 و 88) شمردهاند و لابد، صورت کمالیافته آنها! به نظرم سیاسیون و اهل فکر و روشنفکران ایران، اعم از موافق و مخالف نظام، باید این پدیده را به منزله شکست خود بگیرند و نه پیروزی و از آن، صرف نظر از آثار و پیامدهایش، احساس سرشکستگی بکنند.
** «پول» و «شهرت» یکی از ممیزات آشوبهای اخیر بود
نویسنده کتاب «برهه انقلابی در ایران» اتفاق اخیر را هزیمت سنگر به سنگر بهجای فتح سنگر به سنگر که پیشتر شعارش را میدادند، میداند و این اتفاقات را برای جمهوری اسلامی هم از سویی نشانه یک شکست دانست و توضیح داد: برای اپوزیسیون، بد است چون که صحنهگردانی اعتراضات و مخالفتهای با جمهوری اسلامی از ساحت اندیشه و روشنفکری و سیاست، به افراد بیهویت و شبه وندال منتقل شده است. برای جمهوری اسلامی هم بد است و موجب سرشکستگی که مخالفینش از جنس سلبریتیها هستند و کسانی که حاضرند همه چیز را با پول و شهرت مبادله کنند. بله، یکی از ممیزات آشوب اخیر، برجستهشدن نقش پول است در طرفهای مختلف ماجرا؛ از سلبریتی تا لیدرهای خیابان تا کسانی که شارژ آن را در فضای مجازی و رسانههای خارجی برعهده دارند.
** چرا امکان اعتراضات خیابانی در ایران فراهم نمیشود؟
وی درباره پیامدهای مثبت و منفی حرکتهای خیابانی، با بیان اینکه تجمعات اعتراضی، حتی از جنس سیاسیِ آن، اگر در چارچوب و فضای اصلیِ خود بمانند، البته خوب است و فواید بسیاری هم بر آن مترتب میشود، گفت: متأسفانه به دلایلی که مستلزم بحثی است مفصل، امکان آن فعلاً خیلی در جمهوری اسلامی فراهم نیست. مانع آن هم بیش از آن که نظام باشد، دولتهای مستقر بودهاند. سهم معترضان و مخالفان سیاسی هم در عدم تحقق این امر، البته کم نبوده و نیست و شاید بیش از کارگزاران دولتی و نظام هم بوده باشد. آنها هستند که نه ظرفیت و توان برگزاری چنین تجمعاتی را دارند و نه مسئولیت اداره و کنترل آن را بهعهده میگیرند و نه اراده و انگیزه لازم را برای آن دارند. بیشترشان عادت کردهاند و ترجیح میدهند که از روغنهای ریخته آن، مصرف کنند و از حواشی و تبعات این قبیل رخدادها استفاده نمایند.
این جامعهشناس ادامه داد: تکلیف بقیه موارد هم که اساساً خارج از عنوان اعتراض صنفی و سیاسی است ، مشخص است. هیچ اثر مثبتی تا کنون بر آشوب و اغتشاشات سیاسی و اجتماعی در ایران مترتب نبوده است و بعد از این هم نخواهد بود. حتی برای جریاناتی که در آن دمیدهاند. چرا؟ چون که نه به انقلابی میانجامد و نه دولت و نظام را وادار به عقبنشینی میکند و نه مسئلهای را حل میکند. چرا؟ چون فاقد زمینه و شرایط لازم برای گسترش و تداوم هستند. رادیکالیسم حاکم بر آنها، چه از حیث اهداف و چه از حیث روش، خود مانع بزرگ به نتیجه رسیدن آنها است.
شجاعیزند در پاسخ درباره تحلیل حوادث اخیر، اظهار داشت: تحلیل کامل و کلانی فعلاً ندارم؛ بهجز نکات پراکندهای که عرض شد. علت هم روشن است چون هنوز اطلاعات کافی و متقنی از میدان وجود ندارد. باید قدری صبر کرد تا غبار حادثه بخوابد و ملاحظات ناگزیر در رعایت شرایط هم کنار گذاشته شود.
وی اظهار داشت: ترجیح میدهم که بهجای تحلیل این رخداد، به بررسی و نقد تحلیلهای عجولانهای بپردازم که برخی از اصحاب نظر با فشار رسانهها یا بیطاقتیِ خودشان ارائه دادهاند. یکی از این تحلیلهای عرضهشده در این روزها اصرار داشت که اعتراضات منجر به آشوب اخیر را در ادامه سلسله رخدادهایی معرفی کند که از 78 آغاز و به 98 رسید و در 1401 به کمال خود رسیده است. نشانههای کمال آن را هم در «ماهیت فرهنگی» آن و «نگاه به آینده» جسته است. در اثبات ماهیت فرهنگی آن هم اتفاقاً به نقشآفرینی سلبریتیها اشاره داشته است و شعار برجسته شده یک گروهک تجزیهطلب با عنوان «زن، زندگی، آزادی».
عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس برجستهسازی آینده در تحلیلهای این چنینی را یک عقبگرد و بازگشت به مکتب نوسازی دانست و در تشریح آن، گفت: مکتب نوسازی همان است که جوامع جهان سومی را تشویق میکرد که آینده خویش را از مسیر پیروی از توسعه غربی بسازند. چنین آیندهای، همان وضعِ حال جوامع غربی است و بیش از آن که ساخته شود، از راه میرسد. نقش مردم هم در آن، صرفاً مطلع شدن است و کسب آمادگیهای لازم برای استقبال از آن و نه بیشتر. در واقع مردم باید مطلع و توجیه شوند که سرنوشتی جز سرگذشتِ محتوم انسان غربی در پیش روی آنها نیست. این همه آن تصویر از پیش آماده آینده است. آیا کسی از این مدعیان پیشرو و آیندهطلب، تصویر دیگری به جز این، از آینده انسان و جوامع در ذهن دارد و ارائه کرده است؟
** اتفاقات اخیر ربطی به از دست رفتن طبقه متوسط ندارد/ جامعه ایران هیچگاه طبقاتی نبوده
این جامعهشناس حوزه دین به بررسی و نقد سایر تحلیل های این روزها پرداخت که دو نمونه از این تحلیلها، «از دسترفتن طبقه متوسط» در جامعه ایران و دیگری «پیشبینی فروپاشی جمهوری اسلامی» با شبیهسازی میان اوضاع امروز ایران با سالهای منتهی به وقوع انقلاب در سال 57 است. وی در نقد تحلیل اول گفت: ایشان درحالی بر روی طبقه متوسط جامعه ایران انگشت میگذارند که جامعه ایران به گواه بسیاری از جامعهشناسان قدیم و جدید، هیچگاه واجد ساخت طبقاتی نبوده و مسائل و منازعات آن نیز هیچگاه ماهیت طبقاتی پیدا نکرده است. ضمن این که شواهد و شاخصهای بس متنافری از واقعیتهای اجتماعی و اقتصادی ایران وجود دارد که تحلیلهای ناظر به طبقه متوسط را بهکلی نقض و ابطال میکند. مثل وجود ناهمسوییهای طبقاتی در شاخصهای فرهنگی و اقتصادی و سیاسی و اجتماعیِ اقشار مختلف در جامعه ایران؛ مثل عدم امکان ارائه تحلیل طبقاتی از هیئت حاکمه ایران در ادوار مختلف؛ مثل فقدان دادههای متقن و کافی درباره اندازه و حجم طبقات اجتماعی در ایران و تغییرات پدید آمده در آن؛ مثل عدم انطباق مخالفین نظام و معترضین سیاسی با مشخصات خالصاً طبقاتی؛ خصوصاً عدم انطباق ایشان با مشخصات طبقة متوسط. پس تحلیلهایی که خاستگاه ناآرامیهای جامعه ایران را طبقه متوسط میدانند؛ یا علت آن را متلاشی شدن طبقه متوسط معرفی میکنند، مبنائاً دچار مشکل هستند و تنها بهکارِ همان کلاسهای عقبافتاده دانشگاهی میخورد و بس.
** پیش بینی فروپاشی جمهوری اسلامی مثل پیشبینیها درباره رسیدن آخرالزمان شده
وی در تحلیلِ تحلیل دیگری که ایرانِ کنونی را با ایرانِ در آستانه انقلاب 57 شبیهسازی کرده است و نتیجه میگیرد که جمهوری اسلامی نیز اگر به پیشگوییهای ما جامعهشناسان، بیاعتنایی کند به همان سرنوشتی دچار خواهد شد که رژیم شاه شد، میگوید: باید توجه داشت که پیشبینیِ فروپاشی جمهوری اسلامی، کشف جدیدی نیست که اخیراً و توسط ایشان طرح شده باشد. ادعایی قدیم و آرزوی مسبوق به سابقهایست که از فردای پیروزی انقلاب و استقرار نظام جدید مطرح بوده است. هر بار هم با تمسک به نظریه یا شواهدی متفاوت از قبلیها! جالب است که مدام هم وادار به تجدیدنظر شدهاند و وقوعش را به تعویق انداختهاند. چیزی نظیر پیشگوییهای مسیحی درباره دررسیدن آخرالزمان که بهرغم عدم وقوع، چندی بعد با همان حرارت دوباره تکرار میشود.
این مبارز دوران انقلاب مستمسک اخیر برای این تحلیل را کتاب «صدایی که شنیده نشد» میداند که حاوی گزارشی از پیمایشهای مجید تهرانیان و مرحوم اسدی در قبل از انقلاب است و معتقد است برخی کارشناسان با یک شبیهسازیِ سطحی و سینمایی از این دو موقعیت بهکلی متفاوت، چنین تحلیل میکنند که جامعه ایران در آستانه انقلاب است چون جمهوری اسلامی هم نظیر رژیم شاه به نارضایتیهای آشکار و پنهان و به اعتراضات مردم اعتنایی ندارد و حتی به نشانههایی که جامعهشناسان ایرانی از جامعه ایران بهدست آورده و از سرِ دلسوزی عرضه میدارند، توجهی نمیکند و جامعه و حاکمیت خود را در معرض فروپاشی قرار داده است.
** جمهوری اسلامی از کثرت پیشگویی و شبیهسازی بی نصیب نمانده!
شجاعیزند ادامه داد: ایران هم انصافاً از آن پدیدههای بسیار عجیب است میان کشورها؛ بدین معنا که نه فقط با کثرت «پیشگویی» مواجه است بلکه از کثرت «شبیهسازی» نیز بینصیب نمانده است! زمانی جمهوری اسلامی را با حکومتهای کلیسایی اروپا و سرنوشت آنها مشابهتیابی میکردند و زمانی دیگر با حکومتهای ایدئولوژیک نظیر شوروی سابق و اقمار آن و همچنین با کشورهایی که تجربه انقلابهای بزرگ و کوچک را داشتهاند و سرانجام هم به همان نقطه آغاز و بلکه عقبتر از آن بازگشتهاند؛ نظیر چین و الجزایر و کوبا و ویتنام.
عضو هیئت علمی دانشگاه تربیتمدرس این نوع تحلیلها را سطحی و مبتنی بر شبیهسازیهای سادهانگارانه میداند و گفت: این تحلیل در واقع یک اصل اساسی را در باب انقلابها نادیده گرفته و زیر پا گذاشته است و آن این که انقلابها پدیدههای یکتا و تکرار ناشدنی هستند و به همین سبب نیز هیچ یک از تجربیات قبلی و نظریات ساخته شده از روی آنها، نتوانسته است انقلاب بعدی را پیشبینی کند.
** کتاب «صدایی که شنیده نشد» فاقد فحوای تئوریک است
وی افزود: اگر کار تهرانیان و اسدی در پیشبینی زمینههای فروپاشی رژیم شاه، صرف نظر از جزییاتش، مصاب بوده باشد و ارزشمند؛ کپیبرداری از آن، بدون ملاحظه تفاوتهای تاریخی و ساختاری این دو موقعیت، بلاشک فاقد ارزش و اعتبار است. چیزی است در حد همان فلاشبکهای سینمایی و به منظور دمیدن در آتش احساسات به غلیان آمده. ضمن این که پایه اصلیِ آن پیشبینی هم، جز یکی دو پیمایش و نظرسنجی پُر ایراد و اشکال نبوده است. آن کار اساساً فاقد فحوای تئوریک است و ابعاد مختلف آن شرایط را هم بهدرستی وارسی نکرده است.
شجاعیزند مبنای تحلیل و پیشبینی مرحوم اسدی را ناظر به بررسی تحولات فرهنگی و بروز شکافهای فرهنگی در جامعه ایرانِ دهه چهل و پنجاه میداند و معتقد است: در حالی که تمرکز تحلیلهای امروزی در باب فروپاشی، عمدتاً ناظر به شاخصهای اقتصادی و سیاسی هستند. بهعلاوه توجه ندارند که عوامل جدید مؤثر در تحولات اجتماعی سیاسی جوامع و از جمله جامعه ایران، در پنجاه سال پس از دوره مورد مطالعه اسدی و تهرانیان، بسیار متعدد و متفاوتتر از آن است که بتوان با مشاهده برخی شباهتهای سطحی و صوری به چنین نتیجهای رسید. این اوج سادهسازی مسائل و نادیده گرفتن واقعیتهای پیچیده ایران است.
این جامعهشناس در ادامه صحبتهای خود اضافه کرد: چند شبهِ تحلیل دیگر را هم از دوستان دیدهام؛ از این قبیل که مسئله اصلی ایران، میدان دادن به فلسفه و الهیات است و مجال نیافتن جامعهشناسان برای ابراز وجود و اظهار نظر؛ یا غلبه اسلام عرفانی است و ممانعتهای جمهوری اسلامی از رشد موسیقی! یا این که جمهوری اسلامی نسبت به تغییرات لازم و ناگزیر در سیاستها و تصمیماتش، بسی متصلب است و این که چرا تن به معاصریت نمیدهد.
** همه پذیرفتند به جز جانهای از دست رفته و خسارتها و هزینهها چیزی عوض نشد
وی ادامه داد: ماجرای کف خیابان فعلاً فروکش کرده و توئیتبازی و توئیتبازان، دچار محدودیت شدهاند و اوضاع نیز بهتدریج به همان منوال پیش از این بازمیگردد؛ همه اطراف هم گویا پذیرفتهاند یا بهزودی میپذیرند که به جز جانهای از دست رفته و خسارتهای وارده و هزینههای سیاسی و پیامدهای اقتصادی آن برای کشور و مردم، چیزی عوض نشده است و نخواهد شد.
** هرکس نگران ایران است به میدان بیاید و تحلیل کند
استاد دانشگاه تربیت مدرس در نتیجهگیری از اغتشاشات اخیر، گفت: خاتمه کارِ فاعلان اجتماعی و فعالان رسانهای به نوعی، همزمان است با آغاز کار فاعلان شناسا و عالمان و تحلیلگران؛ پس از این، وقت آن است که هر کس که نگران آینده ایران است و خود را در قبال آن مسئول میداند و حرف و نظر و سخنی در تحلیل جامعه ایران دارد، به میدان بیاید و در قالب مناظرات و گفتگوهای علمی برای مردم و مسئولان روشنگری کند. منتظریم که شاهد هرچه داغتر شدن گفتگوهای مبنایی در این باب باشیم. تغییر فضای دانشگاه، از اعتراضات و هیجانات هنجارشکن بهسوی اثرگذاریهای مسولانهتر و دامن زدن به بحثها و گفتگوهای سیاسی و علمی در باب مسائل ایران و واقعیتهای جهانی در این برهه بسیار راهگشاست.
منبع: خبرگزاری تسنیم
منبع: ایران اکونومیست
کلیدواژه: دانشگاه تربیت مدرس جامعه شناس جمهوری اسلامی آشوب های اخیر جامعه شناسان جامعه ایران سلبریتی ها شجاعی زند شبیه سازی پیش بینی تحلیل ها پیش گویی
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت iraneconomist.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایران اکونومیست» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۱۲۷۸۳۰ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
تحلیل مسعود نیلی از شرایط اقتصادی متفاوت ایران در 10 سال آینده
گروه اقتصاد و درآمد: دکتر مسعود نیلی با بیان اینکه با وجود رشد بالای اقتصاد در سه سال گذشته، سرمایه گذاری رشد بسیار ناچیزی داشته است، تصریح کرد 10 سال آینده ما با امروز بسیار متفاوت خواهد بود. ممکن است که در شرایط بسیار نامناسبی قرار بگیریم و رشد اقتصادی در محدوده 2 تا 3 درصدی تا پایان این دهه خوشبینانه است.
به گزارش جماران، دکتر مسعود نیلی در مقاله مشترکی که با دکتر یاسر ملایی منتشر کرده، آورده است: پرنوسان ترین بازه زمانی رشد اقتصادی، دهه ۶۰ بوده است و بعد از آن، بازه ای که اکنون در آن قرار داریم. از لحاظ تورم نیز، پرنوسانترین بازه ای که تابه حال تجربه کرده ایم، 10 سال گذشته بوده است. به لحاظ رکورد تورم هم بالاترین تورمی که تجربه کرده ایم در همین سال های اخیر، به طور مشخص از سال ۱۳۹۷ به بعد، بوده است.
وی افزود: از سال ۱۳۹۹ به بعد، ما رشد اقتصادی باثبات بالای ۴ درصد را تجربه کرده ایم. این موضوع برای ما این سوال را پیش می آورد که آیا واقعا با یک تحول ساختاری از نظر رشد اقتصادی مواجه بوده ایم و وارد یک دوره رشد باثبات شده ایم؟ به خصوص اینکه در شرایط کرونا در همه جا رشد منفی بوده، اما به عنوان پدیده ای عجیب، اقتصاد ایران وضعیت خوبی داشته است. نه تنها تحریم، کرونا و کاهش قیمت نفت بر اقتصاد ما اثر نکرده، بلکه اقتصاد وضعیت بهتری هم پیدا کرده است. گویی در شرایطی که بر روی واکسن کرونا کار می شد که به مردم تزریق شود، ما واکسنی برای اقتصاد فراهم کرده بوده ایم! اگر بخواهیم راجع به آینده رشد اقتصادی کشورمان فکری بکنیم باید بتوانیم این پدیده را تحلیل کنیم و اگر در تحلیل این پدیده خطایی داشته باشیم، نتیجه گیریهای ما در مورد آینده هم با خطا مواجه خواهد شد.
این اقتصاددان با بیان اینکه چه در اقتصاد ایران و چه در اقتصادهای دیگر، دو دسته سازوکار وجود دارد که تغییرات تولید ناخالص داخلی را رقم می زند، توضیح داد: یک دسته سازوکارهای بلندمدت هستند که رشد اقتصادی پایدار را ایجاد می کنند. و دسته دیگر سازوکارهای کوتاه مدت هستند که نتیجه نوسانهایی هستند که از شوک ها ایجاد می شوند. اینکه شوکهای اقتصادی به چه صورت انتقال پیدا کنند و مستهلک شوند، نوسانات کوتاه مدت را تشکیل می دهد.
نیلی ادامه داد: اگر بخواهیم مشاهده اولیه مان را دقیقتر کنیم و به آن پاسخ دهیم، باید بدانیم که رشد اقتصادی سه سال اخیر ما محصول سازوکارهای بلندمدت اقتصاد است یا سازوکارهای کوتاهمدت. سازوکارهای بلندمدت رشد اقتصادی در ایران عمدتا با محوریت سرمایه گذاری رخ می دهد. سرمایه گذاری بر رشد موجودی سرمایه اثر می گذارد و موجودی سرمایه به عنوان یک نهاده مسلط تولید، تولید ناخالص داخلی را ایجاد می کند. بخشی از آن تولید دوباره تبدیل به سرمایه گذاری می شود و این موضوع یک چرخه ای را فعال می کند. البته آن چیزی که عمدتا در دنیا رشد اقتصادی پایدار را فراهم می کند، تکنولوژی است، اما از آنجا که تکنولوژی و بهطور کلی، بهره وری نقش ناچیزی در رشد اقتصادی ایران دارد، روی آن تاکید نکرده ایم.
بهره وری سرمایه در ایران پایین است
این استاد اقتصاد با بیان اینکه میانگین نسبت موجودی سرمایه به تولید ایران از سال ۱۳۶۹ تا ۱۴۰۰ هم در کشور ما و هم در کشورهای دیگر، حول یک خط افقی نوسان می کند، گفت: آن چیزی که ما را از بقیه کشورها متمایز می کند زیاد بودن این نسبت است که نشان دهنده بهره وری پایین سرمایه است. این نسبت در ایران در اطراف 3.7 نوسان می کند اما در کشورهای دیگر در حدود 2.7 تا ۳ است. این موضوع نشان می دهد که سرمایه گذاری در ایران به تولید متناسب با خودش ختم نمی شود.
رشد موجودی سرمایه تعیین کننده رشد بلندمدت اقتصاد ایران است
به گزارش جماران، نیلی در این مقاله که بخشی از آن هم در نشست بررسی چشم انداز اقتصاد ایران در موسسه آکادمی دانایان ارائه شد، با بیان اینکه در اقتصاد ایران هر چقدر موجودی سرمایه رشد کند، تولید داخلی هم رشد می کند، توضیح داد: در نتیجه اگر بخواهیم چشماندازی از رشد داشته باشیم باید بدانیم که رشد موجودی سرمایه به چه صورتی است. رشد موجودی سرمایه با تولید همبستگی بالایی دارد و در نتیجه رشد بلندمدت ایران حاصل رشد در موجودی سرمایه است. پس تا اینجا می توانیم نتیجه بگیریم که رشد موجودی سرمایه تعیین کننده رشد بلندمدت اقتصاد ایران است.
این اقتصاددان ضمن تشریح نوسانات کوتاه مدت تولید ناخالص داخلی در ایران، گفت: عمده نوسانات تولید ناخالص داخلی کل و تولید بدون نفت، دارای همبستگی بالا با نوسانات درآمد های ارزی نفتی است. یک جمعبندی اولیه به ما نشان می دهد که اقتصاد ایران در بلندمدت با رشد موجودی سرمایه رشد می کند و افت وخیزهای کوتاهمدت آن، به وسیله نوسانات درآمدهای ارزی حاصل از صادرات نفت رقم زده می شود.
ارزش افزوده بخش نفت نسبت به پایان سال ۹۸ بیش از 32.8 درصد رشد داشته بیشترین رشد نسبت به بقیه بخش ها
این استاد اقتصاد ادامه داد: تولید ناخالص داخلی ما نسبت به سال ۱۳۹۸ در مجموع، 13 درصد رشد کرده است. ما می خواهیم بدانیم که این رشد در نتیجه چه عواملی حاصل شده و آیا می تواند برای ما رشد پایدار ایجاد کند یا خیر. ایران کشوری است که نفت در آن نقش زیادی دارد. این نقش شامل اثرات مستقیم و اثرات غیرمستقیم می شود. اثر مستقیم این است که اگر تولید نفت افزایش پیدا کند، ارزش افزوده بخش نفت هم به تبع آن افزایش پیدا می کند و به اندازه سهمی که این بخش دارد به افزایش تولید ناخالص داخلی کمک می کند. ارزش افزوده بخش نفت نسبت به پایان سال ۹۸ بیش از 32.8 درصد رشد داشته که به طور کاملا واضحی، بیشترین رشد را نسبت به بقیه بخش ها داشته است. اما اثرات غیرمستقیم از طریق چند کانال ظاهر می شود.
نیلی توضیح داد: افزایش تولید نفت اگر باعث افزایش صادرات شود افزایش درآمد های ارزی را در پی دارد. درآمد های ارزی نفتی از حاصلضرب دو مقدارِ صادرات و قیمت نفت حاصل می شود. قبل از تحریم، عامل اصلی نوسان درآمد های ارزی ایران، نوسانات قیمت نفت بوده است. اما بعد از تحریم، مقدار صادرات هم به عامل نوسانزای دیگری تبدیل شده است که حاصلضرب این دو عامل باعث افزایش نوسانات بیشتر شده است. برای مثال در سال ۹۷ هم صادرات نفت و هم قیمت نفت کم شده و در مواقعی دیگر هر دوی این متغیرها با هم افزایش پیدا کرده اند. بنابراین دو عامل نوسان در اقتصاد ایران اتفاق افتاده است. در سال های اخیر به علت اتفاقاتی که در نتیجه حمله روسیه به اوکراین در بازار نفت رخ داده، صادرات نفت ایران نسبتا افزایش پیدا کرده و از ۲۴ میلیارد دلار در سال ۹۹ به بیش از ۵۵ میلیارد دلار رسیده است.
اهمیت افزایش تولید صنعتی و تاثیر آن بر دیگر بخشهای اقتصاد ایران
وی یادآورشد: وقتی این درآمدها افزایش پیدا می کند، بهطور بالقوه، واردات هم می تواند افزایش یابد. اگر به قیمت های ثابت ۱۴۰۱ واردات کالاهای غیرنفتی را ببینیم، رشد قابل توجهی کرده است. این رشد، در واقع، رکوردی در رشد واردات است. افزایش واردات، دسترسی واحدهای تولیدی عمدتا صنعتی را به قطعات و مواد اولیه افزایش می دهد و باعث افزایش ارزش افزوده بخش صنعت می شود. به همین دلیل، در سه سال اخیر ما 21.2 درصد رشد ارزش افزوده بخش صنعت را داشته ایم که عمدتا با محوریت نفت بوده است.
به گفته نیلی؛ هنگامی که تولید صنعتی افزایش پیدا می کند، تقاضا برای خرده فروشی، عمده فروشی و حملونقل و سایر موارد هم افزایش پیدا می کنند که این موضوع باعث رشد بخش خدمات می شود. به همین دلیل بخش خدمات ایران هم در سه سال اخیر 11.7 درصد رشد داشته است. ایران رشد 32.8 درصدی در بخش نفت و رشد ۲۱ درصدی در بخش صنعت داشته است که این موارد باعث رشد در بخش عمدهفروشی و خردهفروشی و سایر بخش ها شده است.
وی اظهارداشت: یک سازوکار غیرمستقیم دیگر، می تواند این باشد که درآمدهای ارزی ایران صرف واردات ماشین آلات و تجهیزات شود که همان سرمایه گذاری است و می تواند موجودی سرمایه ایجاد کند که در بلندمدت باعث رشد اقتصادی شود. برای این که ببینیم این اتفاق رخ داده است یا نه باید سمت مصارف تولید را نگاه کنیم تا ببینیم که این ۱۳ درصد افزایش به چه مصرفی رسیده است.
به گزارش جماران، این اقتصاددان با بیان اینکه تولید ناخالص داخلی می تواند به چهار حالت مصرف شود؛ مصرف خانوار، مصرف دولت، سرمایه گذاری و تغییر در موجودی انبار را این چهار حالت عنوان کرد و ادامه داد: دولت می تواند با مصرف بیشتر، که معادل کالای عمومی است، رفاه را افزایش دهد اما این عامل در سال های اخیر تغییر زیادی نداشته است.
با وجود رشد بالای اقتصاد در سه سال گذشته، سرمایه گذاری رشد بسیار ناچیزی کرده است
نیلی گفت: بخش دیگری می تواند تبدیل به سرمایه گذاری شود که با تبدیل به موجودی سرمایه باعث فعال شدن چرخه رشد افتصادی ایران شود. اما علیرغم رشد بالای اقتصاد ایران در سه سال گذشته، سرمایه گذاری رشد بسیار ناچیزی کرده است. به صورتی که سرمایه گذاری در سال ۱۴۰۰حدود نصف سرمایه گذاری در سال ۱۳۹۰ بوده است.
افزایش تولید، عمدتا به موجودی انبار اضافه شده است روند صعودی تغییر در موجودی انبار در اقتصاد ایران، حاکی از ناکاراییهای زیادی است
این استاد اقتصاد تاکید کرد: اتفاق جالبی که در اقتصاد ایران و طی این سه سال افتاده است این است که افزایش تولید، بهجز بخشی که به مصرف خانوارها رسیده، عمدتا به موجودی انبار اضافه شده است. ۱۶ تغییر در موجودی انبار ایجاد شده که یا ناشی از کاهش تقاضا از سمت خانوارهاست یا ناشی از عدم قطعیت ها و انتظارات تورمی. روند صعودی تغییر در موجودی انبار در اقتصاد ایران، حاکی از ناکارایی های زیادی است که آن هم در نتیجه عدم قطعیت هایی است که وجود دارد. جمعبندی مصارف هم نشان می دهد افزایش موجودی انبار، بیشترین رشد مصارف را با 52.3 درصد داشته است.
رشد موجودی سرمایه در اقتصاد ایران به صفر رسیده است
وی افزود: اگر دوباره به سازوکارهای بلندمدت اقتصاد ایران بازگردیم، می بینیم که رشد موجودی سرمایه در اقتصاد ایران به صفر رسیده است. یعنی از سال ۱۳۹۶ به بعد، به همان مقداری که در اقتصاد ایران استهلاک داریم سرمایه گذاری انجام شده است. بنابراین موجودی سرمایه دیگر در رشد اقتصادی ایران سهمی ندارد.
موجودی سرمایه در صنعت و نفت که برای ما رشد ایجاد می کنند، منفی است با رشد منفی موجودی سرمایه در نفت و صنعت، موتور رشد اقتصادی ما خاموش استاین اقتصاددان با بیان اینکه موجودی سرمایه یک ساختار بخشی دارد و قسمتی از آن در بخش کشاورزی و قسمتی در صنعت و قسمتی در نفت است، خاطرنشان کرد: در این ساختار، آن چیزی که عمدتا برای ما رشد ایجاد می کند، موجودی سرمایه در بخش های صنعت و نفت است. اگر به موجودی سرمایه در این دو بخش نگاه کنیم، مشاهده می کنیم که هر دو شاهد رشد منفی بوده اند. یعنی از سال ۱۳۸۹ به بعد ،و ۱۳۹۶ برای بخش صنعت، موجودی سرمایه این دو بخش کوچک و کوچکتر می شود و ساختمان ها و ماشینآلاتی که در قدرت تولید این دو بخش هستند ضعیف تر می شوند. می توان گفت که با رشد منفی موجودی سرمایه در این دو بخش، موتور رشد اقتصادی ما خاموش است و آن چیزی که باعث افزایش موجودی سرمایه می شود، سرمایه گذاری در بخش مسکن و خدمات است.
رشد اقتصادی سه سال گذشته، ناشی از عوامل پایدار رشد نبوده نوسانات کوتاه مدت و شوک ها عامل این رشد بوده اند
به گزارش جماران، نیلی تاکید کرد: از مجموع این شواهد می توان نتیجه گرفت که رشد اقتصادی سال های ۱۳۹۹ تا ۱۴۰۱ ناشی از سازوکارهای بلندمدت و عوامل پایدار رشد اقتصادی نبوده است، بلکه در نتیجه شوک ها و نوسانات کوتاهمدت ایجاد شده است. بنابراین ادامه رشد با ماهیت شرایط فعلی، تنها با ادامه افزایش تولید، صادرات یا افزایش قیمت نفت امکانپذیر است. ادامه افزایش صادرات شاید در شرایط تحریم غیرواقعی به نظر برسد و افزایش قیمت نفت هم عاملی خارج از کنترل سیاستگذار است.
در برنامه هفتم توسعه، رشد 8 درصدی در هر سال برای ایران پیشبینی شده نکته بسیار قابل تاملی استوی با بررسی اینکه با فرض نرخ استهلاک برابر ۴/۵ درصد و ثبات نسبت موجودی سرمایه به تولید، اگر بخواهیم به اعداد مختلفی در رشد بلندمدت دست پیدا کنیم باید چه مقدار رشد سرمایه گذاری داشته باشیم، توضیح داد: اگر بخواهیم تا سال ۱۴۱۰ مقدار ۱/۷ درصد رشد اقتصادی داشته باشیم باید رشد ۴/۵ درصدی در سرمایه گذاری ایجاد کنیم. که در 10 سال گذشته چنین تجربه ای را نداشته ایم. اگر بخواهیم رشد ۴/۳ درصد تولید را تجربه کنیم، باید شاهد رشد ۱۵ درصدی در سرمایه گذاری سالانه باشیم. توجه به این نکته ضروری است که متوسط رشد سرمایه گذاری ما در سال های گذشته هیچوقت از ۷/۵ درصد بیشتر نشده که این هم میانگین اعدادی با نوسان بسیار بالا (از ۲۵ درصد تا ۱ درصد) است. برای حالتی که رشد ۵/۸ درصدی در تولید را انتظار داریم، باید رشد ۲۰ درصدی در سرمایه گذاری داشته باشیم. در برنامه هفتم توسعه، رشد 8 درصدی در هر سال برای ایران پیشبینی شده است که نکته بسیار قابل تاملی است.
ضرورت توجه به محدودیتهای انرژی، آب، محیط زیست و غیره در برآورد رشد اقتصادی
نیلی تاکید کرد: این تحلیل با محوریت نقش سرمایه گذاری در رشد اقتصادی کشور بود، اما برای این که رشد اقتصادی مناسب بتواند استمرار پیدا کند نیاز به چندین مقوله است. می توانستیم این موضوع را از سمت محدودیت های انرژی هم بررسی کنیم. برای مثال، در بحث اخیر یک فرض بسیار ساده کننده وجود دارد و آن هم این که برای رشد ۴ درصدی با محدودیت انرژی مواجه نیستیم. همینطور می توانستیم به محدودیت های تامین مالی اشاره کنیم. می توانستیم از نگاه محدودیت های محیط زیستی و مشکلات منابع آب به این موضوع توجه کنیم. به موارد دیگری هم می توانستیم اشاره کنیم از جمله محدودیت های سرمایه انسانی، کاهش بهره وری و بیثباتی های اقتصاد کلان و تورم بالا.
به نظر نمی رسد ایران بتواند رشد بالاتر از 2 درصد را به راحتی تجربه کند رشد در محدوده 2 تا 3 درصدی تا پایان این دهه خوشبینانه است مگر اینکه...وی با بیان اینکه در کنفرانس اقتصاد ایران در سال ۱۳۹۳ با آقای خاوری نژاد پیش بینی کردیم که به نظر نمی رسد ایران بتواند رشد بالاتر از 2 درصد را به راحتی تجربه کند که آمار هم حاکی از همین است، یادآورشد: اکنون هم می توان نتیجه گرفت که رشد در محدوده 2 تا 3 درصدی تا پایان این دهه خوشبینانه بهنظر می رسد؛ مگر اینکه تغییرات بزرگی در عواملی که رشد اقتصادی برای ایران ایجاد می کنند رخ دهد. مانند دسترسی بیشتر به تکنولوژی، اصلاحاتی در ساختار بودجه و در نظام بانکی، حل مشکلات انرژی و منابع آبی و سایر عوامل.
10 سال آینده ما با امروز بسیار متفاوت خواهد بود ممکن است که در شرایط بسیار نامناسبی قرار بگیریم
به گزارش جماران،نیلی گفت: معتقدم که با توجه به شرایط خطیری که اکنون در آن قرار داریم، 10 سال آینده ما با امروز بسیار متفاوت خواهد بود. امیدواریم که بسیار بهتر باشد اما ممکن است که در شرایط بسیار نامناسبی قرار بگیریم.
وی در پایان افزود: اشاره به یک نکته حائز اهمیت است و آن اینکه بخش های کوچکی از اقتصاد ایران که عمدتا کسب وکارهای اینترنتی و کسبوکارهای نوین را شامل می شوند، با کیفیتی مناسب و با جذب نیروی انسانی کیفی، در حال رشد هستند. در صورتی که دولت محدودیتی در ادامه فعالیت این کسبوکارها ایجاد نکند، ممکن است چراغ امیدی برای آینده کسبوکارها در اقتصاد ایران هرچند محدود، روشن شود.